موضوع: "خرید عیدی"

چشم های نگران از جیب های خالی و قیمتهای گران ، در روزهای پایانی سال

نوشته شده توسطمدرسه علمیه الزهرا (س) فامنین 20ام اسفند, 1394

بسمه تعالی

ایام پایانی سال 94 است و به رسم ایرانیان ، مردم برای روز عید آماده می شوند. خرید عیدی و صله ارحام از سنت های حسنه بوده و در بین اکثر اقوام ایرانی رایج است و هر کسی آرزو دارد تا با خرید یک شیء قابل دار، دل افراد خانواده و ارحام را شاد نماید. این هدایا از طرف بزرگترها لذت خاصی دارد و کوچکترها چشم انتظار تحفه ای از طرف بزرگ خانواده هستند.

بازارهای شلوغ و خیابانهای پر جنب و جوش شهر نشانه سرزندگی و رسیدن بوی خوش بهار مهربانی است.

اما چشمهایی نگران به این سو و آن سو می نگرد تا بتواند کالای مورد نظر خود را با قیمتی که قادر به پرداخت باشد، خریداری نماید. او که منتظر روزهای پسابرجام و رفع تحریمها بود و به امید اینکه بعد از آزاد شدن پولهای بلوکه شده ایران لااقل عیدی کارمندی، از طیف ضعیف جامعه و یا کارگری که چندین ماه است حقوی دریافت نکرده است، افزایش یابد.

اما روزگار نه تنها همان روزهای گذشته است بلکه به خاطر نزدیک شدن به عید و افزایش تقاضا از سوی بعضی سیر صعودی خوبی داشته و به قله قیمت های موجود در بازار رسیده است.

چشم ها نگران است به طوری که شاید نتوان با این چشم های نگران اشک چشم یتیمی را دید و یا آه دل زن بی سرپرستی را درک کرد.

عبور عابران خسته و جوانانی که با چند تیکه کالاهای متفاوت جای پر رفت و آمدی پیدا کرده و بساط فروش خود را باز می کنند تا شاید در این روزها این ایام بیکاری آنان نیز بگذرد و در روزی خود رونقی داشته باشند. فریاد حراج کردیم ، بیا ببر

پای درد دل یکی از جوانان رفتم ، رنده ای در دست داشت و انواع تزئینات با آن را با دستان فرز خود به نمایش می گذاشت. گفتم خدا قوت و کارت بسیار عالی است ، اگر من هم بخرم ، می توانم مثل شما به این راحتی این اشکال را در آورم، حقیقتش می خواستم باب صحبت را باز کنم و او به دخل خود اشاره ای کرد که فروش بسیار پایین است و نمی توانیم محصولات خود را به فروش برسانیم.

گفتم: چرا؟

گفت: پول نیست و تورم بالاست و مردم فقط نگاه میکنند و آنان که توان خرید دارند ، اکثرا از ما نمی خرند . باز دستی بلند کرد به نشانه شکر که روزی همه ما دست خداوند است و اوست که رحیم و رحمان است.

اینها داستانهای تکراری چند سال است که همه منتظر تغییر در پایان داستان بودند…

پیشاپیش سالی سر شار از خیر و برکت برایتان آرزو داریم

یادداشتی از طاهره حاجیلو