« يا فاطمه جانايثار ياس »

اسلام عليك ايتها الصديقه الشهيده

نوشته شده توسطمدرسه علمیه الزهرا (س) فامنین 14ام فروردین, 1391

Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 alse” LatentStyleCount="156″> تقديم به با نوي مدينه

مي خواهم از غربت غريبي بگويم كه در كنج تنهايي خويش روزها، زيرآفتاب سوزان مدينه فريادي از اشك برمي آورد و فريادش آنچنان رسا بود كه غاصبان بي رحم را نگران ساخت. اما چرا مردم مدينه اين فرياد را نشنيدند؟

راستي چگونه باور كردند كه دود آتش از خانه ي فاتح خيبر به آسمان بلند شود؟ چگونه تحير كودكان فاطمه (س) را به انتظا نشستند؟ در آن دم كه ياغيان، اوج غربت پدر، درياي اندوه و درد مادر را در صفحه ي اشك آلود چشمان زينب(س) كشيدند. چگونه تاب آوردند سر بر زانو نهادن حسن(ع) را؟ آيا در بقيع  بانوي گريه را نديدند؟ آن دم كه حديث «لا اسئلكم عليه اجرا الاالموده في القربي» را با خط اشك براي كوردلان مدينه املاء كرد. آيا آتش آه فاطمه (س) قلب هايشان را نسوزاند؟

در آن دم كه وصي پدر خويش را خانه نشين مي ديد؟ چگونه بي شرمانه شرم ريسمان را به نظاره نشستند در آم كه برگرد دستان شير خدا گره خورده بود؟

آري هنوز هم صداي مظلومانه ي «يا ابتاي» فاطمه (س) از كوچ هاي سرد مدينه به گوش مي رسد. اگر گوش دل باز كنيد صداي مظلومي ديگر را از بقيع خواهيد شنيد كه سر بر خاك غم آلود مادر نهاده و درد دل خويش را با مادر بازمي گويد. او مهدي (عج) است. همان كسي كه ديده به راه آمدن روزيست تا مردانه نداي «هل من ناصر ينصرني» مادر را لبيك گويد …

مطلب: دل نوشته طلاب


فرم در حال بارگذاری ...