موضوع: "سیل، شیراز"

حضور بانوان مبلغ خارجی در مدرسه علمیه الزهرا(س) فامنین

نوشته شده توسطمدرسه علمیه الزهرا (س) فامنین 4ام اردیبهشت, 1398

حضور مبلغ و محققین، کلاودیا کازیو ناتو از کشور ایتالیا و نفیسه صدیق از کشور نیجریه در مدرسه علمیه الزهرا (س) شهرستان فامنین


نرگس کریمی معاون فرهنگی مدرسه علمیه الزهرا(س) شهرستان فامنین ضمن عرض خیر مقدم به دو بانوی محقق مسلمان گفت: کلاودیا مسیحی و دانشجوی ادیان و مذاهب در کشور ایتالیا بوده اند که سوالات بسیاری در باره ی دین مسیحیت داشتند که به دنبال پاسخی روشن بودند.
وی افزود: سوالاتی مانند اینکه؛ چطور ممکن است حضرت عیسی علیه السلام پسر خدا باشد؟ در حالی که پیامبری بودند، مثل پیامبران گذشته ؟ یا در مورد ظهور منجی موعود سوالاتی داشتند.
معاون فرهنگی مدرسه ادامه داد: کلاودیا به همین دلیل از هفت سال پیش در این زمینه به تحقیق پرداختند و جواب سوالاتشان را در دین اسلام پیدا کردند. این بانوی پژوهشگر، حدود پنج‌ سال است که مسلمان شده است و یکسال است که در دانشگاه ادیان و مذاهب قم، در رشته علوم قرآنی تحصیل می کند.

کریمی تصریح کرد: مهمترین پیام خانم کلاودیا در باره ی امام زمان (عج) و فرج آن حضرت و کار برای فراهم شدن زمینه ظهور آقا بود. همچنین رعایت موازین شرعی و انس با اهل بیت علیهم السلام بود.
وی با اشاره به مباحث تاثیر گذار این دو محقق اذعان کرد: نفیسه صدیق که اهل سنت و از فرقه تیجانی بوده اند، با چند نفر از دختران شیعه در شهر زاریا آشنا می شوند. سوالاتشان از همانجا در ذهن تداعی می شود، مهمترین سوالشان این بود که چرا، آن فرقه ای که حضرت پیامبر (ص) فرمودند؛ وارد بهشت خواهند شد، علی (ع) و شیعیانش هستند . همین مسئله باعث تحقیقات او می شود و بعد از مدتی به مذهب شیعه تشرف پیدا می‌کند.
کریمی با بیان اینکه نفیسه صدیق در حال حاضر دانشجوی علوم قرآن در دانشگاه ادیان هستند، خاطر نشان کرد: مهم ترین پیام نفیسه این بود که موقع دعا حتما برای امام زمان (عج) و سلامتی و ظهور ایشان دعا کنیم . با قرآن انس پیدا کنیم . حتما قرائت قرآن جزء برنامه های روزمره ما باشد. دستورات قرآن را در زندگی پیاده کنیم که باعث سعادت و کمال انسان ها میشود.

 

 

یاد داشتی از ایران تسلیم در برابر امر خدا

نوشته شده توسطمدرسه علمیه الزهرا (س) فامنین 19ام فروردین, 1398

روزهای پایان سال بود و به خاطر کار در خیریه، خیلی درگیر بودم.
شاهد وضعیت سخت اقتصادی خانواده های محروم در مناطق مختلف کشور بودیم. سعی کردیم از طریق مختلف سبد غذایی و البسه تهیه کنیم و به افراد بی بضاعت، مخصوصا ایتام، زنان بد سرپرست و بیماران صعب العلاج کمک کنیم.
تلاش زیادی داشتیم و با انجام هر چند کارهای سنگین و بودن در خیریه نمیتوانستم به کارهای خانه و به قولی خونه تکونی برسم.
وقتی میتوانستم به محرومان کمک کنم و در این ایام نزدیک سال نو دلی را خوشحال کنم، احساس سبکی می کردم.
روزها گذشت و خدا رو شکر با اهداء حمایت های نقدی و غیر نقدی همه با رضایت از خیریه می رفتند و خوشحال بودم از اینکه خنده بر چهره این عزیزان می دیدم
مطمئن بودم دعای خیر این محرومان در زندگی خیرین، تاثیر گذار خواهد بود.
یک روز قبل از عید شروع به تمیز کردن خانه شدم و تا لحظه سال تحویل درگیر بودم و با چیدن سفره ی ساده ی هفت سین، نفس راحتی کشیدم.
خانواده کنار هم جمع بودیم و خیلی خوشحال از اینکه خداوند دوباره فرصتی عنایت کرد تا تحویل سال نو را ببینیم.
هوا کم کم ابری می شد و در شبکه های اجتماعی خبر آمدن یک موج بارشی بود.
خوشحال از اینکه سال پیش رو با این هوای بارانی، دل انگیز تر خواهد بود.
قصد مسافرت به شیراز را داشتیم و همسفران ما روز دوم فروردین حرکت کردند و من به خاطر پسرم که تنها بود و باید برای کنکور آماده می شد، از رفتن به مسافرت پشیمان شدم و تصمیم گرفتم که در خانه باشیم.
مهمانی و دید و بازدید عید بود و کمتر به تلویزیون نگاه می کردیم.
خبر بارندگی ها رو از شبکه های اجتماعی رصد می کردیم و شاکر نعمت باران و رحمت بی کران خداوند سبحان.
خبر بارندگی شدید در گلستان و سیل ویرانگر ، که روزهای سال نو بعضی از هم وطن های ما رو تنگ کرده بود.
خدایا این همه نعمت و برکت و حالا غم انسانهایی که در سرما و آب گرفتار شده اند.
مشکلی نیست، دست به دست هم میدهیم و با کمک هم مشکلات را برطرف می کنیم و اجازه نمی دهیم شادی این مردم در سال نو به ناراحتی تبدیل شود.
با مدیر خیریه گلستان تماس گرفتم و جویای حال مردم شدم.
فاجعه سنگین بود و دردناک،
خسارت های زیاد و مردمی که در سیلاب محاصره شده بودند.
فکر زنانی که با وضعیت جسمی خاص در این سرما بین آب و گل، باید تحمل کنند و مراقب کودکان خود باشند و فکر گرسنگی و تشنگی این افراد مظلوم اشک بر دیدگانمان جاری می کرد.
با دیدن تصویری هولناک از شیراز زیبا، در کانال ها و گروه های شبکه های اجتماعی و تحمل این همه درد، سخت بود.
خدایا، انواع ماشین ها با سرنشینان غریب و مسافران بی پناه ،چون قوطی کبریت که در آب جاری بودند و صدای جیغ کشیدن کودکان و یا زهرا گفتن زنانی که هیچ پناهی نداشتند.
پدر خانواده که همیشه تکیه گاه و پشتیبان خانواده بود، کاری از دستش بر نمی آمد و مبهوت این منظره وحشتناک شده بودند.
خدایا قیامت شده و این همه بارندگی و آب و سیلاب …
شاهد بودیم که بعد از کم شدن بارندگی و فروکش شدن سیلاب زنان و مردان، دست به دست هم برای تمیز کردن خانه ها و شستن وسایل خانه و فرش ها، همت کردند.
مردم خونگرم و مهربان شیراز با پذیرائی از مهمانان نوروزی که در شیراز دچار مشکل شده بودند، غیرت و شرف ایرانی را به نمایش گذاشتند و کاش، پایان ماجرا به این مسائل ختم میشد.
مصیبت وحشتناکی در راه بود.
دیار لرستان محروم و ایلام که هشت سال درگیر مصائب جنگ بودند.
رانش زمین و بارش های سنگین، باران بارید و بارید و رودها طغیان کردند.
صدای دلخراش خروش رودخانه ها و ریزش آب از کوه های مرتفع و گل و لای.
کودک در حال خواب صدای لالای مادر را نمیشنید و ناله های خواهر از ترس وارد شدن آب به خانه او را می ترساند.
خواب از چشم پریشان پریده بود و گریه های پدر که تا این زمان پنهان بود.
آب از دیوار ها بالا و بالاتر شد و دستور تخلیه منازل
دیگر امکان بیرون رفتن از خانه نبود و سیل همه جا را گرفته بود.
هر کسی فکر نجات بود و خیلی ها که در آب ماندند و …
گرانی و مشکلات تهیه وسایل برای گذراندن عید امسال به کلی فراموش شد و حالا این بلا که مردم زیادی از کشور را مبتلا کرده بود.
ویرانی و آوارگی بدترین درد برای زن، برای دختر و برای خانواده هست.
هر کجا باشی وقتی به خانه برمی گردی یک نفس راحت می کشی و میگویی که خدایا هیچ کجای دنیا خانه آدم نمی شود.
بعد از این چه خواهد شد، ویرانی و خرابی خانه ها و از دست دادن تمام وسایل خانه در زمانی که وضعیت اقتصادی بسیار نابسامان است.
عروس جوانی که تمام جهیزیه خود را در آب و گل میبیند و مادر پیری که همه هستی خود را از دست داده است.
زن جوانی که گهواره غرق گل جگرگوشه اش را شکسته، در گوشه ی خانه پیدا میکند.
این همه تراژدی و غم اول قصه ماست و غصه های پنهان زنان آبرودار دیگر قابل وصف و نوشتن نیست.

” این بود خاطرات ما از ایران تسلیم در واکنش سنگین طبیعت “

 

دلنوشته طاهره حاجیلو

#بهار_به_طعم_خدا